۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

تدوین منشوری با حضور همه جناح‌های سیاسی فعال، تنها راه رسیدن به اتحادی کاربردی

نزدیک به دو سال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال 88 می‌گذرد. همه ما حوادث رخ داده از آن زمان تا کنون را به یاد داریم. اگر بخواهیم یک قضاوت کلی نسبت به دست‌آورد اعتراضات مردمی بر علیه استبداد در این مدت داشته باشیم، بی‌ انصافی است که تاثیرات و نتایج بسیار مثبت آن اعتراضات را بر روند رو به ‌رشد دمکراسی‌ خواهی و آزادی ‌خواهی بازگو نکنیم. نتایجی چون شکسته شدن تابوی ولایت فقیه نزد مردم در کوچه و بازار و حرکت به سمت کاهش تاثیرپذیری جریانات سیاسی از سکان‌داری مذهب. اما با این وجود، هنوز این نتایج از آن چیزی که آزاد شدن چنین پتانسیل اعتراضی عظیمی می‌توانست ایجاد کند، فاصله‌ای قابل توجه دارند. این فاصله، مشخصا فاصله‌ بین نتایجی است که تا کنون به دست آمده‌اند تا نتایجی همچون عقب نشینی حکومت در گردن نهادن به خواست مردم نسبت به تغییر دولت یا بالاتر از آن تسلیم شدن کل سیستم و برگزاری رفراندم.

با در نظر گرفتن انبوه مردمی که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات مذکور در خیابان‌ها حاضر شدند، این نتیجه‌گیری دور از واقعیت نیست که جامعه به صورت بالقوه مهیای تغییراتی اساسی نظیر انحلال دولت و یا بازنگری در قانون اساسی و یا تغییر کل نظام سیاسی حاکم بر کشور بود. گواه این ادعا، شعارهای ساختارشکنانه و شجاعت کم‌نظیر مردم ایران در خیابان‌ها است. با این حال، این پتانسیل عظیم به شکلی نامطلوب از سوی بازیگران اصلی صحنه سیاست (خواسته یا ناخواسته) به بیابان سردرگمی هدایت شد. هیچ طرح و برنامه مفیدی برای هدایت حرکت مردم به سوی اهداف کاربردی (در جهت نیل به دمکراسی)‌ و همسو کردن افراد بی طرف یا همان بخش خاکستری وجود نداشت. این در حالی بود که مدام در این زمینه صحبت به میان می‌آمد و نیازمندی به وجود چنین طرح‌هایی مطرح شده بود.

سردرگمی اصلی‌ترین نقطه ضعف در این حرکت اعتراضی بود. منظور، سردرگمی و چند هدفی بودن جنبش بر اساس تعریف کنش‌گرهای صحنه سیاست و حتی گاها متناقض بودن رفتار آنها در زمینه ارائه تصویر از دورنمای دست‌آورد اعتراضات در صورت موفقیت است. این نقطه ضعف تداعی کننده شعاری هستند که تقریبا همه جناح‌های سیاسی فعال در ظاهر از آن حمایت می‌کردند ولی هرگز اقدامی عملی در زمینه تحقق بخشیدن به آن از سوی هیچ جناحی صورت نگرفت. شعار کثرت‌گرایی و اتحاد که بسیاری به صورت خودمانی‌تر آن را «جنبش به همه تعلق دارد» می‌گفتند، هیچ‌گاه در عمل مورد احترام واقع نشد و به نظر می‌رسد هر کسی این شعار را سر می‌داد تا دیگری را به خیال خود بفریبد و با خود همراه کند.

همین نقطه ضعف،‌ می‌تواند تبدیل به تنها راه برون رفت از انفعال و سردرگمی شود. تنها در صورتی که گامی عملی در راستای توافق پایدار همه جناح‌های سیاسی برداشته شود، می‌توان به دست‌یابی به اهداف اساسی و گم نشدن هزینه‌ها و نیروی اعتراضی در بیابان سردرگمی امیدوار بود. یکی از پیشنهاد‌های موثر در این راستا، تدوین اساس‌نامه یا منشوری با حضور همه جناح‌های فعال سیاسی و تصویب و تایید آن منشور از سوی آنها است. به طور مثال، هموطنان کُرد، می‌توانند یکی از برگ‌های برنده جنبش آزادی‌خواهی ایران باشند. آنها آماده‌اند تا برای دست‌یابی به میهنی که در آن احساس آزادی و آرامش می‌کنند جانفشانی کنند. اما برای انجام این مهم، نیاز به تضمین دارند. این تضمین نه از سر این است که خود را از سایرین جدا بدانند، بلکه از سر این است که بارها صادقانه آمده‌اند و ناجوانمردانه خود را فریب خورده یافته‌اند. حال اگر منشوری چنان تهیه گردد که به تایید رهبران احزاب کُرد برسد و حاوی تضمیناتی چون شرکت داده شدن در جریانات سیاسی به عنوان یک شهروند درجه یک ( در سطح ریاست جمهوری) باشد، بدیهی است که بسیاری از آنها همگام و همراستا خواهند شد. این که چنین منشوری دقیقا باید در بر گیرنده چه خصوصیاتی باشد، ماحصل توافقی است که نماینده‌های جناح‌های سیاسی فعال به آن می‌رسند. اما آیا هرگز تلاشی برای دسترسی به این توافق صورت پذیرفت؟ آیا هرگز نشستی در این زمینه شکل گرفت؟

این معضلی است که نتیجه روحیه تمامیت‌خواه ما است. روحیه‌ای که در اثر سال‌ها مجاورت با نظام‌های دیکتاتور و تمامیت‌خواه ایجاد شده است. این همان «منم، منم» کردن ما ایرانیان ست که این بار در حوزه اجتماعی و از سوی جناح‌های سیاسی نمایان شده است. این همان ناتوانی ما در انجام کارهای گروهی است. یکی از نمودهای عملی این عادت، جمله ای است که این روزها بسیار می‌شنویم که هرکس به دیگری می‌گوید "جایی برای شماها نیست". بهتر نیست به جای پاشیدن این بذر کینه، بذر یک‌صدایی بپاشیم و بگوییم برای همه، «جا» هست؟ تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی، همتی است که هرکدام از ما باید ابتدا از خود نشان دهیم. اراده ای است که باید ابتدا در خود تقویت کنیم و با انگیزه دست‌یابی به آزادی و علم به این که این تنها راه ممکن است، از هر مکتب و حزب و جناحی که هستیم، آن همت و اراده را در راه دست‌یابی به اتحادی عملی به کار بگیریم.

دست‌یابی به آن اتحاد ناممکن است مگر اینکه منشوری تدوین شود که ماحصل توافق جناح‌های سیاسی فعال و تاثیرگذار در کشور باشد. آن وقت است که آن اساس‌نامه قابلیت طرح در میان مردم را دارد و پس از دریافت بازخورهای لازم و اصلاح، مرحله به مرحله حرکت‌ها را در مسیر درست هدایت خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر