۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

خرداد 88 یا دوم خرداد؟

خرداد 88 یکی از درخشان ترین ماه‌های تاریخ سیاسی ایران بود. هرچند که بودند کسانی که به دنبال قالب کردن ناخالصی به حرکت مردم بودند، اما همه آنها در سیل بی امان مردم محو می‌شدند. واقعیت این است که سرکوب‌های گسترده و بی‌برنامگی و بسیاری دلایل دیگر مانع از تداوم حرکت در خیابان شدند. شاید لازم بود. شاید بهتر شد. چه چهره‌هایی که از آن زمان تا کنون از پس نقاب همراهی بیرون آمدند!
و اما حالا خردادی دیگر ‌آغاز شده. خردادی که می‌تواند تداعی کننده خرداد 88 باشد و یا تداعی کننده دوم خردادی که خاتمی را یک «تدارکاتچی» کرد!
ای کاش، ای کاش باز‌آوری آبروی رفته امثال خاتمی، به قیمت تضعیف جریان قدرتمند خرداد 88 صورت نگیرد. ای کاش بعضی‌ها دست از سر این مردم ستمدیده بردارند. نه ببخشید، آنها که تکلیفشان روشن است. ای کاش این مردم ستمدیده همچون خرداد 88 آنها را هم با خود به سر منزلی مطلوب ببرند.
هرچند که من نگرانم. همیشه وقتی به حرکت‌های مردم خاورمیانه نگاه می‌کنم، به دنبال نوعی آفت در حرکت خودمان می‌گردم. بعضی وقت‌ها خوش‌بینانه با خود می‌گویم آنها سی سال از ما عقبند! و بعضی وقت‌ها هم مثل الان فکر می‌کنم که مانعی سر راه ما هست که سر راه آنها نیست و یاد این مثل می‌افتم : "چاقو دسته خودش را نمی‌بُرد."
باید برون کشید از این ورطه رخته خویش!
اما از طرفی دیگر هم متاسفانه تنها گروه سیاسی با نفوذ که می‌توانند حرکت‌های اعتراضی را تدارک دهند، از جنس همان چاقو هستند. آقای مجتبی واحدی کمی امیدوارمان کرد که همانطور که فکر می‌کردم به سرعت او را ساکت کردند. فکر می‌کنم این همان آفتی است که گریبانگیر ما شده است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه