با اتفاقات اخیر این ترس در من قوت گرفته است که شاید خود مردم مایل به ماندن جمهوری اسلامی باشند. قبل از دستگیری موسوی و کروبی مردم با هیجان و احساسات بسیار فریاد میزدند که اگر موسوی یا کروبی دستگیر شوند چنین میکنیم و چنان میکنیم. اما با اتفاق افتادن این موضوع بیکباره تمام اون شور و احساسات و هیجان فروکش کرد و عملا هیچ اتفاقی نیوفتاد. در اینکه ما ایرانیها بسیار غلو می کنیم و در موقع هیجان چنان خط و نشانهایی میکشیم که مرغ پخته هم خنده اش میگیرد، شکی نیست. سوالی که اینجا برای من پیش آمده این است که آنهمه شور و هیجان و احساسات چه شد و جای خود را چگونه به اینهمه بی تفاوتی و سردی داد؟ با درست بودن این پیش فرض که ما نه رهبر و نه هدف و نه ایدئولوژی درست و حسابی برای شروع یک حرکت انقلابی داریم و تنها عامل مردمی را درالمانهای موجود برای شروع یک انقلاب، داریم، چرا همین عامل مردمی هم احساسات و واکنشهایشان رو به سردی و بی تفاوتی گذارده است؟ از مادران میدان مایو در آرژانتین و حرکت اعتراضیشان نسبت به دیکتاتوری آن زمان کمی خواهم گفت. این مادران در اعتراض به فرزندان ناپدید شده ی خود با به سر کردن روسری سفید و ایستادن در میدان مادران مایو اعتراض خود را نسبت به دیکتاتوری آنزمان ابراز کرده و با وجود سرکوب شدن از حضور دست برنداشته و کارستان بسیار عظیم و بزرگی را به وجود آوردند. پس میتوان بدون دیگر المانهای انقلاب هم دست به کاری بزرگ زد که متاسفانه گویی مردم ما مایل به انجام آن نیستند و مثل همیشه با استفاده از خاصیت ایرانی بودن خود تقصیر تمامی اتفاقات را گردن در و دیوار و قسمت و کوچه ی علی چپ می اندازند. تمام ترسم از این است که ما در برزخ انتخاب بین بد و بدتر باز هم بد را ترجیح دهیم وچند نسل دیگر را در آتش ندانم کاری و گم گیجگی های خود بسوزانیم. نباید منتظر ظهور رهبر و ناجی شد. نه کسی از ته چاه خواهد آمد و نه کسی تا ما بر خود رحم نکنیم بر ما رحم خواهد کرد. منتظر حمله و یا کمک دولت های خارجی هم نباید شد که آنها نیز در وهله ی نخست به حفظ منافع خود خواهند بود و بیشتر نگران منافع خودشان خواهند بود تا ما. نباید به اپوزوسیون خارج از کشور و برنامه های مسخره شان و تهییج و تحریک احساساتی که پدید می آورند نیز دل بست. هر اتفاقی که بخواهد بیوفتد به دست خود ما صورت خواهد گرفت نه هیچ دولت و یا اپوزوسیونی خارج از کشور. که این اپوزوسیونهای خارج کشور بی لیاقتی و عدم کفایت خود را به وفور ثابت کرده اند. منتظر معجزه نمانیم. ناجی نیست ما خود ناجی خویشتنیم اگر بیندیشیم، بخوانیم، عبرت بگیریم و بر اساس آنها عمل کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر