۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

شما براستی چه هستید؟ جلاد؟ آدمکش؟ خون آشام؟


اگر به کاری که می کنید ایمان دارید این نقاب برای چیست؟ اگر می ترسید چرا می کنید؟ شما براستی انسانید؟ چرا در جنایتی شریک میشوید که نمی دانید حکمی که صادر شده واقعیست و یا غیر واقعی؟ چگونه با همان دستی که طناب بر گردن یک انسان می اندازید لقمه بر دهان کودکانتان می گذارید و بر سرشان دست نوازش میکشید؟ کفتارها نیز چنان بیرحم و سنگدل نیستند. هیچ موجودی هم نوع خود را هرگز نمی درد. هیچ موجودی برای کشتن همنوع خود چنین نمیکند که شما میکنید! بترسید از زمانی که جای شما و کسی که بر گردنش طناب میاندازید، عوض شود. براستی می اندیشید که در پس امروز نیز فردایی هست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر