حقیقت این است که زندگی حاوی پوچی وحشتناکی است. این پوچی همان مرگ است. بر اساس علمی که بشر تا کنون نسبت به پدیده مرگ بهدست آورده است، او تنها میتوانسته است که بگوید: "نمیدانم پس از مرگ چه میشود." اما هیچکس دوست ندارد که روزی همهچیز برایش تمام شود. از این گذشته، از آنجایی که ادراک بشر از هستی و بهکارگیری قوه تعقل و تخیلش، برآمده از بودن اوست، هرگز نمیتواند نبودن را تصور کند.
بنابراین، ازطرفی بشر میخواهد که بماند و از طرفی دیگر، ادیان پاسخی شیرین ولی غیر قطعی (تداوم بودن پس از مرگ) به سوالهای اساسی مربوط به آنسوی مرزهای مرگ میدهند. حال با افزودن ناتوانی بشر نسبت به درک نیستی به این دو مورد، میتوان راز موفقیت دین در زمینه نفوذ به اذهان مردم و پذیرفته شدن احکام عجیبوغریبش توسط آنها را دریافت.
البته عواملی چون برگزاری مناسک و مراسم جمعی به همراه ایجاد هیجان و شور و شوق جمعی هم نوعی تضمین غیر منطقی و ظاهری برای افراد ایجاد میکند. به این ترتیب که هرفرد با دیدن جمع زیادی از مردم که با شدت عمل و ایمانی مثال زدنی مناسک را انجام میدهند، ایمانش به شکلی ناآگاهانه نسبت به خواستگاه آن مناسک تقویت میشود. این درحالی است که او خود نیز همین احساس را با اجرای آن مناسک برای دیگران ایجاد کرده است. قوانین بازدارنده خروج از دین و امتیازهای متدین ماندن در جوامع دینی نیز در این زمینه بی تاثیر نیستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر