این روزها درگیری لفظی بین ایران و کشورهای عربی بالا گرفته است. اگر این اخبار درست باشد، این بدترین و قویترین عامل برای انحراف از مسیر درست آزادیخواهی و خردگرایی سیاسی-اجتماعی در ایران است. نباید نادیده بگیریم که فراتر از مباحث نژادی و زبانی، نوعی بدبینی ریشهای بین مردم کشورهای عربی و ایران وجود دارد که قدمتی به دوری نبرد قادسیه دارد. متاسفانه این اختلاف با گذشت زمان به شکل منطقی و از راه درست آن حل نشد بلکه به حتی به آن دامن زده شد. مثال آنچه در صفویه اتفاق افتاد، این دیدگاه بد، رنگ و بوی مذهبی نیز به خود گرفت.
ایران و کشورهای عربی (در راس آنها عربستان سعودی) تبدیل به مظاهر دو قرائت مقدس از اسلام شدند که هرکدام قرائت دیگری را غلط و نوعی خروج از دین میدانستند. هرچند که حمله صدام حسین به ایران و تحریکات نظامی شیعیان ارتش عراق از سوی ایران تا حدی بخشی از این رویارویی بود، اما با این حال برخی مصلحتها از رویارویی مستقیم دو کشور اصلی که نماد طرفین دعوای مذهبی هستند، جلوگیری کرده است.
احتمال وقوع این رویارویی چندان زیاد نیست. اما اگر رخ دهد، بیش از هر طرف درگیری، مردم ایران لطمه خواهند خورد. تلاشهایی که برای تلطیف جامعه قداست زده و خرافهزده ایران صورت گرفته است همگی در آتش جنگی شوم خواهند سوخت. تعصبات ناسیونالیستی از یک طرف و تعصبات مذهبی از سوی دیگر، هر صدای خردگرایانهای را در دادگاههای صحرایی اذهان افسون شده، محکوم و پس از آن خاموش می کنند. هر کورسوی امیدی تبدیل به دود بدبوی نا امیدی میشود که پس از شلیک منابع ملی ما از دهانه تفنگها و خمپارهاندازهای غربی، از آنها خارج میشود.
باید مواظب بود. باید مواظب بود که بیش از این رفاه و آینده و آرامش ما فدای قداست و خرافات نشود. ما در حال حاضر اولویتی بالاتر از خودمان نداریم. کشورهای دیگر را باید به خودشان واگذاریم و به دور از هیاهوهای رسانهای، میهن خود را سامان دهیم. بحرین یا لبنان یا هر کشور دیگری، نباید محوریت بحث باشند. باید مراقب باشیم که گفتمان غالب حول محور اوضاع مملکت خودمان بچرخد. باید مراقب باشیم که بیش از این در منجلاب تعصب و خرافات فرو نرویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر