۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

تعصب

مانی جان تو خوابیدی و من حوصله ام سر رفته . میخوام از تعصب بنویسم . بزرگترین بهانه ای که دخترا توسط پدر و یا برادران بزرگتر از خودشون محدود میشن . برام همیشه سوال بوده و هست که چرا یه پسر میتونه دوست دختر داشته باشه اما همون پسر اگه قرار بشه خواهرش با یه پسر دیگه دوست بشه ، خون به پا میکنه ؟ چرا رگ گردنش میزنه بیرون و نعره میکشه ؟ چطوری خواهرشو به خاطر این موضوع از تحصیل محروم میکنه ؟ نمیذاره دیگه خواهرش بیرون بره ؟ تازه عربده هم میکشه که اگه پاتو از خونه بیرون بذاری قلم پاتو میشکونم . چرا مانی جان ؟ چرا اینهمه تبعیض هست توی این جامعه ی از هم گسیخته ؟ چرا هیچ چیز ما مثل آدمیزاد نیست ؟ اونوقت می گیم آمار دخترای فراری افزایش پیدا کرده و باید کلی هزینه صرف پیدا کردن و اسکان دادن این دخترا بشه . خب چرا نمیان یک صدم این هزینه رو صرف تشکیل کلاسهایی کنن که یاد بدن به خانواده ها با دختراشون چه طوری رفتار کنند ؟ چرا به خانواده ها آموزش نمیدن که نیازهای جسمی دختر و پسر نمیشناسه ؟ چرا و چرا و هزاران چرا ؟ کی میخواد جواب چراهای منو بده ؟ مانی بسه دیگه بیدار شو !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر