۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

امیرحسین گنج بخش: جمهوری پارلمانی خوانا ترین شکل حاکمیت ملت است

دکتر امیرحسین گنج بخش از فعالین سیاسی جمهوریخواه و مدافع دموکراسی لیبرال ، عضو جمهوریخواهان ملی ایران و از موسسان اتحاد جمهوریخواهان ایران است . امیرحسین گنج بخش علاوه بر فعالیت عملی سیاسی به تولید ایده های راهبردی برای عمل سیاسی نیز پرداخته است. در یک سال اخیر وی و همراهانش کوشیده اند با بسط ایده انتخابات آزاد به مثابه یک راهبرد، محوری نظری برای یک ائتلاف سیاسی گسترده جهت گذار به دموکراسی در ایران را معرفی کرده و بنیان بنهند. گنج بخش در عرصه شغلي رييس يکی از بخش های بيوفيزيک در موسسه ملی بهداشت آمريکا (National Institutes of Health, NIH) است. با او درباره نظام مطلوب مورد نظرش برای ایران آینده گفتگو کرده ایم.

انتخابات آزاد:با تشکر از فرصتی که برای این گفتگوفراهم کردید من پرسشم را اینگونه آغاز می کنم که اگر فردا قرار باشد مردم ایران نظام حکومتی آینده شان را انتخاب کنند و نظر شما را در این مورد بپرسند، شما چه پیشنهادی برای آنان دارید؟ نام نظامی که شما می‌پسندید و پیشنهاد می‌کنید چیست؟

امیر حسین گنج بخش: با تشکر از شما. ما، جمهوریخواهان ملی ایران، شاید اولین گروهی بودیم که بيست و هفت سال پیش جمهوری ایران را مطرح کردیم و در هفت ماده آن را توضیح دادیم. آن هفت ماده چنین بودند که جمهوری مد نظر ما یک جمهوری پارلمانی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و و میثاقهای ضمیمه به ويژه اصل برابري حقوق زنان و مردان است ؛ بر اصل تفکیک قوا استوار است؛ مسئله تمامیت ارضی را مورد تاکید قرار می دهد؛ بر اصل عدم تمرکز پا مي فشارد؛ در سیاست خارجی مبنا را منافع ملی ایران قرار می دهد؛ بر جدایی دین از سیاست تاکید می کند؛در عرصه اقتصادی تقسیم درآمد ملی برای بهبود وضع اقشار کم درآمد را مد نظر دارد.

انتخابات آزاد: معمولا در انتخاب دو نوع دموکراسی یعنی دموکراسی پارلمانی و دموکراسی ریاستی حامیان هر یک از این دو، دلایلی برای انتخاب خود اقامه می‌کنند. طرفداران دموکراسی ریاستی تاکید می کنند که دموکراسی پارلمانی در جامعه ای مثل ایران که احزاب قوام نیافته اند منجر به دولتهای ضعیف و بی ثباتی سیاسی می شود و طرفداران دموکراسی پارلمانی تاکید می کنند که دموکراسی ریاستی در ایران به دلیل تمرکز قوا در دستان رئیس جمهوری منجر به دیکتاتوری می شود.شما کدام مدل را می پسندید؟

امیرحسین گنج‌بخش:به نظرم هر دو طرف به نکاتی اشاره می کنند که درست است. دموکراسی ریاستی برای وقتی که نیاز به ثبات سیاسی است خوب است و دموکراسی پارلمانی برای زمانی که اصل همزیستی بین گروههای سیاسی اولویت پیدا می کند مناسب است. من شخصا ترجیحی در این میان ندارم. آنچه مهم است شکل گذار است. اگر در دوران گذار و پس از آن مسئله ثبات اهمیت پیدا کند مسلما دموکراسی ریاستی با وجود یک شخصیت کاریزماتیک مهم می شود. چون اساس شکل ریاستی بر يک شخصیت کاریزماتیک مبتني است. اگر در دوران گذار همزیستی نیروهای سیاسی اهمیت پیدا کند ، در نهایت به یک دموکراسی پارلمانی مبتنی بر ائتلاف سیاسی ميان احزاب دست پیدا می کنیم. من شخصا همانطور که گفتم بین این دو ترجیح خاصی ندارم و در نقاط مختلف دنیا که نگاه می کنم می بینم که هر دو شکل وجود دارد و هر دو هم به خوبی کار می کنند. آنچه که مهم است اجراي اصولي است که در بالا به آن اشاره شد.

انتخابات آزاد:فرایند انتخاب مردم به گمان شما چطور باید باشد؟ (مثلا پیشنهاد می کنید که ابتدا درباره جمهوری اسلامی آری یا نه رفراندوم شود یا پیشنهاد می کنید چند نوع حکومت به رفراندوم گذاشته شوند یا اینکه پیشنهاد یک انتخابات مجلس موسسان را می کنید یا پیشنهاد یک دولت موقت و موکول شدن تعیین نوع نظام به انتخاباتی که مثلا یک سال بعد انجام شود را دارید؟

امیرحسین گنج بخش: جزئیات گذر به دمکراسی به تناسب قوا میان حاکمان و مخالفان برمیگردد. همانطور که در مقاله‌یی با بیژن حکمت نوشتیم، بستگی به این تناسب قوا، بر اساس قراری که میان حاکمان و مخالفان گذاشته میشود نهادهایی که به صورت سازمان یافته دوران گذر را مدیریت خواهند کرد نیز معلوم میشود. آنچه که برای من اصل است، عدم فروپاشی دستگاه دولتی است که در صورت وقوع حاصلي جز هرج و مرج ندارد. اما تردیدی نیست که مردم ایران محتاج میثاق نوینی هستند که‌ در یک قانون اساسی‌جدید متبلور میشود.از اين منظر مدل مجلس موسسان را ترجیح می دهم. مجلس موسسان یک ویژگی دارد آن هم این است که کاندیداها باید برنامه شان را ارائه دهند تا مردم بر اين اساس نماينده خود را انتخاب کنند. يکی‌از زیبایی مجلس موسسان ، پیدایش بلوک‌های مختلف ُسياسي است، که برای پیشبرد نظرات خود مجبور به ائتلاف و سازش با یکدیگر میشوند، امری که ما ایرانیان باید تمرین بسیاری در این زمینه بکنیم. این بلوک بندی ها گاه میتواند نتایج غریبی هم داشته باشد. برای مثال جمهوری سوم فرانسه در شرایطی برقرار شد که سلطنت طلبان در مجلس موسسان اکثریت داشتند، اما به دلیل وجود دو مدعی سلطنت برخی‌از آنها جمهوری را به سلطنت ترجیح دادند. در مورد تصويب نهايي قانون اساسي هم يکي از روالهاي معمول این است که اول مجلس موسساني تشکیل شود ، قانونی اساسي نوشته شود و بعد رفراندوم ميشود. من جایی ندیدم اول رفراندوم صورت بگیرد و شکل نظام معین شود و بعد قانون نوشته شود. این را فقط در جمهوری اسلامی دیده ام که یک رفراندوم عجیبی برگزار شد با آن وضع، و بعد از اینکه رفراندوم صورت گرفت معلوم شد این جمهوری اسلامی از داخلش ولی فقیه در می آید. این روش عجیب و غریب را بخشی از اپوزیسیون هم از آقای خمینی به عاریت گرفته است. دومین نکته این است که من تا حالا ندیده ام رفراندوم بین پنج یا شش گزینه صورت بگیرد. در رفراندوم یا چیزی قبول می شود یا نمی شود. معمولا رفراندوم برای تایید یا تکذیب یک پرسش صورت می گیرد که معيار آنهم اکثريت مطلق آرا است. نه برای انتخاب میان پنج یا شش موضوع. اين پيشنهاد که تمام نظامهای مطلوب گروههای مختلف سیاسی در یک رفراندوم قرار گيرد اقزون بر ايراداتي که گقته شد اين نقطه ضعف اساسي را دارد که اگر هيچ کدام از اين نطامها اکثريت مطلق را به دست نياورذ رفراندم بي حاصلي خواهد بود . منطق حکم می کند ما ابتدا مجلس موسسان را تشکیل دهیم، در مجلس موسسان بر سر قانون اساسي بحث شود. بحث درون مجلس موسسان ممکن است ماهها طول بکشد تا به یک نتیجه ای برسد شود. بعد رفراندوم بر سر آن قانون تصویب شده برگزار شود.

انتخابات آزاد:نوع رابطه سه قوه چگونه خواهد بود؟خصوصا فرد یا هیئت اداره کننده قوه قضائیه چگونه برگزیده خواهد شد؟در کشورهای دموکراتیک هم استقلال قوه قضائیه بیشتر ماحصل قدرت نهادهای دموکراتیک و جامعه مدنی است تا پروسه خاصی که برای اداره این قوه تعبیه شده باشد. در ایران این روند چگونه خواهد بود؟ بعضیها معتقدند قوه قضائیه را هم باید انتخابی کرد نظر شما چیست؟

‌‌‌‌ امیرحسین گنج بخش:این بحث هم شبیه بحث ریاستی ـ پارلمانی است که هر کدام ایرادها و مزایایی دارد و ما باید راه حل خود را با توجه به مسائل کشور خودمان انتخاب کنیم. در جوامعی که قضات زير نظر وزارت دادگستری یا یک قوه قضائیه قدرتمند تعیین می شوند این مزيت را دارد که قضات ا ستقلال نسبي از افکار عمومی دارند اما رابطه نزديکتري با دستگاه دولتي دارند. در حاليکه در کشورهايي که قضات انتخابي هستند نقش احزاب سياسي و در نتيجه وضعيت افکار عمومي در تعيين قضات مهم ميشود. از طرف ديگر وجود هييت منصفه و قاضي انتخابي استقلال بيشتري را براي قوه قضاييه تامين ميکند.

آنجه در جوامعی مثل ایران اهمیت اساسي دارد نقش سازمانهای غیردولتی در تصمیم گیریهای سیاسی است. در ایران ضعف بزرگ این است که کانون وکلای مستقل نداریم. کانون وکلای مستقل در قوه قضائیه اهمیت اساسی دارد . مثلا در آمریکا کانون وکلا، قضات دیوان عالی را از منظرتخصص قانونی ، ونه سیاسی، مي سنجد. به گمان من اولین قدم برای داشتن قوه قضائیه مستفل این است که هیچ کاری را بدون مشورت و در بعضی موارد تایید کانون وکلا انجام ندهیم. دوم اینکه خود قضات بتوانند کانونها و اتحادیه های مستقل داشته باشند و بتوانند بر دو قوه ديگر نظارت کنند. آن زمان می شود یک تقسیم کاری کرد تا نظارت بر قدرت کارايي لازم را داشته باشد. به نظر من این مدل، مدل صحیحی است و می شود این را به بقیه حوزه ها و مشاغل بسط داد. مثل کانون پزشکان، سندیکای کارگران، اتاق بازرگانی و ... و دیگر نهادهای مستقل مردمی که نقش مهمی در دموکراسی دارند.

انتخابات آزاد: پرسش دیگری که در مورد هر نظام سیاسی مطرح است این است که آیا مصوبات پارلمان باید توسط نهاد دیگری با اصول بنیانی تری مثل قانون اساسی ، شرع ، اعلامیه حقوق بشر ، ... محک بخورد یا نه؟اگر آری اعضای این نهاد چگونه انتخاب خواهند شد؟ عده ای معتقدند پارلمان اگر قانونی تصویب کرد چون از رای برآمده است معتبر است مگر اینکه کسی برود به دادگاه مخصوص قانون اساسی شکایت کند یا اینکه بعدا قانونی در پارلمان تصویب شود و بیاید آن قانون را منسخ کند.عده ای هم معتقدند باید این قوانین محک بخورند نظر شما چیست؟

امیرحسین گنج بخش: کسانی که به دموکراسی لیبرال معتقدند مسلما هوادار این نکته هستند که تمام قوانین باید محک بخورد و الا دموکراسی تبدیل به دیکتاتوری اکثریت می شود. مثلا قابل قبول نیست که پارلمانی بیاید قوانین ضدحقوق بشری تصویب کند.اين دموکراسی دو پایه دارد یک اتوریته و اقتدارش که شهروندي با حقوق مشخص و غیرقابل خدشه است و ديگري مشروعیت آن که از راي اکثريت مردم ناشي مي شود. بنابراین تعریف پارلمان نمی تواند هیچ قانونی بر خلاف قانون اساسی تصویب کند و نظارت یک دیوان عالی لازم است. این به پرسش پیشین شما برمیگردد که واقعا مهمترین نقش قوه قضاييه مستقل پاسداري از حقوق اساسي شهروندان در برابر تعرضات احتمالي دو قوه ديگر است. ویژگی دموکراسی لیبرال در مقايسه با نظام هاي ديگر این است که مجموعه اي از حقوق خدشه ناپذير را برای انسان ها قرار می دهد که هیچ قدرت حکومتي نمی تواند آن را نقض کند.

انتخابات آزاد:خب آن معیار فقط حقوق بشر است یا چیز دیگر هم هست مثلا شرع.چون بعضیها می گویند اکثریت مردم مسلمانند پس قوانین باید با شرع محک بخورد.

امیرحسین گنج‌بخش: برای ما جمهوریخواهان هوادار دموکراسی لیبرال محک همانا اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای ضمیمه است. اما نبايد فراموش کرد که نيروهايي سياسي ديگري نيز وجود دارند که براي مثال منشا اقتدار را الهي (اسلامگرايان) طبقاتي (سوسياليستها) و يا نژادي ( فاشيستها) ميدانند. اين نيروها نمي توانند مسلک خود را مبناي قوانين قرار دهند. بلکه بايد بکوشند از طريق برنامه هاي حزبي افکار خود را طرح کنند. در مورد شرع هم چنين است. به قول حسن شريعتمداري اسلام در سياست دخالت نمي کند مسلمانان در سياست دخالت ميکنند. مثلا مسلمانانی هستند که با سقط جنین مخالفند اینها چه باید بکنند؟ همان کاري که به آن روند قانوني ميگويند: بايد استدلالهای متناسب با عقل سلیم بکنند .اکثریت پارلمان را بگیرند و قانون را به تصویب برسانند. سپس این قانون در دیوان عالی بررسی شود ایا مخالف قانون اساسی هست یا نه؟ اینجا دیگر اسلامگرايان نمی توانند به بهانه اينکه گفته خدا را ميدانند، حرف خود را به کرسی بنشانند بلکه باید در یک بازی دموکراتیک داخل شوند. همین مسئله امروز در امریکا هم هست. براي مثال بحث سقط جنین در امریکا بحث مهمی است که نیروهای مذهبی می خواهند آن را ممنوع کنند و نیروهای سکولار با آن موافقند. نزاع بزرگی در افکار عمومي وجود دارد. در این شکل از نظام، نیروهای مذهبی باید حرفشان را توضیح بدهند، آن حرف مورد بحث قرار بگیرد و در نهایت بتوانند مردم را قانع کنند.نمونه دیگر بحث تکامل داروین است که دعوایی بین نیروهای مذهبی و سکولار وجود دارد. منتها نیروهای مذهبی نمی توانند بگویند چون تورات گفته است انسان از آدم و حوا درست شده است پس تکامل داروین غلط است بلکه می روند استدلال بیولوژیک می کنند تا از آن طریق اثبات کنند تکامل غلط است و اجازه ندهند تکامل تدریس شود. همين کار را هم موافقان نظريه داروين مي کنند. مسيله روسري در فرانسه نيز از همين جنس است. اين ستيز هاي نظري جزو فرايند دموکراتيک اند.

انتخابات آزاد:شما به لحاظ سیاسی جمهوریخواهید، جمهوریخواه ملی. فرض کنید در ایران فردا نظام مشروطه سلطنتی یا جمهوری اسلامی رای بیاورند و دوباره حاکم شوند. شما جایگاه خودتان را چطور تعریف می کنید؟

امیرحسین گنج بخش: مشروطه سلطنتی با جمهوری اسلامی متفاوت است. اولی یکی از اشکالی است که دموکراسی لیبرال در دنیا دارد از آن طریق اعمال می شود. تا زمانی که سلطنت مشروطه باقی بماند وارزشها و اهداف دموکراسی لیبرال در آن محافظت شود من مشکلی اساسي با آن ندارم . البته در قرن ۲۱ هرگز نمی فهمم که چرا باید یک نهاد مادام العمر موروثي و غیر انتخابی داشت. جمهوری اسلامی بحثش متفاوت است و یک نظام مسلکی و ایدئولوژیک است که من شخصا با آن مخالفم و اگر روزی دوباره به تصویب مردم برسد تمام این مشکلاتی که امروز داریم در جمهوری اسلامی آینده هم وجود خواهد داشت. چون وقتی اسلام به عنوان مسلک و ایدئولوژی اصل و اساس یک نظام شد آن وقت محتاج مفسر هم هست که باید مشخص کند آیا راه حل ها با آن مسلک می خواند یا نه ؟ یعنی شورای نگهبان و ولایت فقیه اتفاقی در این نظام به وجود نیامدند . من نمی دانم جمهوری اسلامی آینده مورد نظر عده ای چطور خواهد بود و چه راهکاری پیشنهاد می شود. آن تجربه ای از جمهوری اسلامی که من می شناسم همین جمهوری اسلامی ایران است و نیروهایی که می خواهند جمهوری اسلامی آینده را تعریف کنند باید کوشش کنند هم تکلیف این مفسران را روشن سازند وهم تکليف ايرانيان دگر انديش.

انتخابات آزاد:یعنی شما بین اصلاح طلبان حامی جمهوری اسلامی و مشروطه خواهان خود را به دومی نزدیکتر می دانید؟

در مورد شکل نظام البته بین این دو خود را به دومی نزدیکتر می بینم . اما در سياست نيرو هاي مختلف را فقط با آرمان هايشان نمي سنجند بلکه استراتژي سياسي آنها معیار مهمتری برای دوری یا نزدیکی‌است همانطور که در مقاله اي با رضا سیاوشی گفتیم، در مورد نیروهای سياسی دموکراسی سازی مهم است. با توجه به اینکه ما ا ستراتژی گذر به دمکراسی را انتخابات آزاد میدانیم، معیار سنجش دوری و نزدیکی‌برای سازماندهی مبارزه مشترک را هم چنین استراتژی قرار میدهیم. از این منظر اگر اصلاح طلباني هوادار جمهوری اسلامی باشند اما حاضر باشند معیار‌های انتخابات آزاد را که بر آزادی احزاب، رسانه ها، و زندانیان سیاسی مبتنی‌است بپذیرند می‌توان این مبارزهٔ مشترک را سازمان داد. این محک در مورد همه سازمان‌های سیاسی صدق می‌کند. هواداران پادشاهی نیز باید پروژه خود را برای گذر به دمکراسی عرضه کنند تا بامحک انتخابات آزاد سنجیده شود. هنوز پس ازگذشت يکسال از جنبش سبز چنین پروژه ای ارایه نکرده اند .


آبا آنها مشکلی بر سر نظام آینده شان وجود ندارد مشکل آنها این است که اصلا سیاست ندارند و نمی شود با آنها کار کرد.

برگرفته از سایت انتخابات آزاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر